از مرگ نترسید!

طبقه حساس - کمال تبریزی

مغازه سنگ قبرسازی

رضا عطاران:

یه چیز تک می‌خوام. داری رو گرانیت اصل برزیل می‌نویسی حاجی.

یه چیزی که در شأن گرانیت برزیل باشه، واسم پیدا کن

.

هوتن شکیبا:

پس بریم تو کارای سنگین‌تر…

 شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت / روی مه پیکر او سیر ندیدیم برفت...

مال حافظه.

رضا عطاران:

شما اینو بلانسبت رو قبر خواهر مادر خودت هم می‌نویسی؟

یغما گلرویی:

نقـــاشان، محتاج مـــدل های برهنه اند...

بــرای آفریدن پـرده های درخشان!

امــــا شاعــران

به خاطـــره ای، عطری، نگاهـــی...

قانــعند تا بــــسرایند!

نسیمـــی که روسری تـــو را پس می زند

مــــی تواند...

باعــث اتفاق افتادن عاشقانه ترین شعــر جهان شـود!

علی کریمی کلایه:

می ترسم
نه مثل دیوانه از بچه ها
نه مثل بچه ها از دیوانه
می ترسم...
کسی نه خودت را
که دوست داشتنت را
از من بگیرد!