ღღღ رنگین کمون ღღღ

عشق پیر نمی‌شود! جا می‌افتد… شرابِ کهنه می‌شود

ღღღ رنگین کمون ღღღ

عشق پیر نمی‌شود! جا می‌افتد… شرابِ کهنه می‌شود

ღღღ رنگین کمون ღღღ


شده نزدیک که هجران تو ما را بکشد...


*وحشی بافقی

۲۱ مطلب در اسفند ۱۳۹۳ ثبت شده است

تمام خلق گریان و ملک گریان و گریان تر

خدا وقتی که می بیند پری ها را پریشان تر

نماد عدل وقتی می شود خانه نشین یعنی

که جاهل ها مسلمانند و قاتل ها مسلمان تر

چه حکمت بوده در آتش ، که ابراهیم و زهرا را

یکی آنی گلستان شد یکی هر لحظه سوزان تر ؟

شب است و غربت و تابوت و چندین شانه ی لرزان

علی چشمش نمیبیند ، بتاب ای ماه تابان تر

وصیت کرده نامحرم نبیند پیکرش را هم

ندارد خالق هستی از این زن پاک دامان تر

زمین آغوش واکرده ، که گنجی را به بر گیرد

دو چشم آسمان خون و زمین از اشک و باران، تر

خدا قبر تو را پنهان نموده تا بگوید که

اگر گنجینه ای داری ، نگاهش دار پنهان تر

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۳ ، ۱۵:۰۴
、`☂`、 baran 、`☂`、

هرکسی دارد از این داغ، خبر، سوخته‌است

نه فقط دل که از این داغ، جگر سوخته‌است

بین دیوار و دری سوخته، مانده‌ست زنی

گویی از آتش ِآهش، دل ِدر سوخته‌است

چاه با چشم ِخودش دیده چه شب‌هایی را

که علی در غم ِاو تا به سحر سوخته‌است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۳ ، ۱۵:۰۴
、`☂`、 baran 、`☂`、

زهراخودت بگو به علی خاک چادرت

آیا دلیل رنگ رخی که پرید نیست؟

تو شاهراه رفتن دل سوی منزلی

آنکس که فاطمه نخریدش شهید نیست

یارب به حقِّ فاطمه مهدی شناس کن

ما را که هرکه دلبر خود را ندید نیست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۳ ، ۱۵:۰۳
、`☂`、 baran 、`☂`、

شب ِ اندوه، کنار تو به سر می آید

آفتابی و به امر تو سحر می آید

آبرو یافته هر کس به تو نزدیک شده است

خار هم پیش شما گل به نظر می آید

و نبوت به دو تا معجزه آوردن نیست

از کنیزان تو هم معجزه بر می آید

مانده ام روزی اگر باز بیایی به زمین

چه بلایی به سر اهل نظر می آید؟

مانده ام لحظه ی پیچیدنِ عطر تو به شهر

ملک الموت پی ِ چند نفر می آید؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۳ ، ۱۵:۰۳
、`☂`、 baran 、`☂`、

آنکه دل از تو برد هر کس هست

بند انگشت کوچکم هم نیست

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۳ ، ۱۲:۰۱
、`☂`、 baran 、`☂`、
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۶ اسفند ۹۳ ، ۰۹:۰۶
、`☂`、 baran 、`☂`、

باز کن پنجره ها را که نسیم
روی بالش پـری از قاصدکی
خسته از راهی سخت
پشت در منتظر است
تا بگوید کـه چه سان
دل من بی تاب است

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۳ ، ۰۹:۰۵
、`☂`、 baran 、`☂`、

نه شالی

نه کلاهی

نه چتری ...

راست می‌گویند آدمی که برای همیشه می‌رود

هیچ چیزش را جا نمی‌گذارد

نه شالی، نه کلاهی، نه چتری!

بگو چگونه تحمل کند این خانه زمستانی را...

که از چمدان تو جامانده است!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۳ ، ۰۹:۰۵
、`☂`、 baran 、`☂`、

هوا چنان سرد است

که سرما را حس نمی کنم

و زخم چنان گرم که درد را !

کنارت می نشینم

دستم را گرم می کنم

و خاکستر می ریزم بر زخمم ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۳ ، ۰۹:۰۵
、`☂`、 baran 、`☂`、

کی با یه جمله مثل من

می تونه آرومت کنه؟

اون لحظه های آخر از

رفتن پشیمونت کنه؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۳ ، ۰۹:۰۴
、`☂`、 baran 、`☂`、