همه مردم شهر بانگ برداشته اند
که چرا سیمان نیست!؟
و کسی فکر نکرد که چرا ایمان نیست!
و زمانی شدهاست
که به غیر از انسان...
هیچ چیز ارزان نیست!
همه مردم شهر بانگ برداشته اند
که چرا سیمان نیست!؟
و کسی فکر نکرد که چرا ایمان نیست!
و زمانی شدهاست
که به غیر از انسان...
هیچ چیز ارزان نیست!
چه جادوی عجیبی دارد چشمانت
وقتی آرامم آتشم می زنند
و وقتی آتشینم
آرامم می کنند!
گاه آدم دلش که خون باشد
آه ...
آدم دلش که خون باشد
بی هوا گریه می کند حتی...
در خیابان میان آدم ها!