ღღღ رنگین کمون ღღღ

عشق پیر نمی‌شود! جا می‌افتد… شرابِ کهنه می‌شود

ღღღ رنگین کمون ღღღ

عشق پیر نمی‌شود! جا می‌افتد… شرابِ کهنه می‌شود

ღღღ رنگین کمون ღღღ


شده نزدیک که هجران تو ما را بکشد...


*وحشی بافقی

۸ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

خدمت شروع شد، تاریک و تو به تو

بیعکس نامزدش، بیعکس « آرزو »

شبهای پادگان، سنگین و سرد بود

آخر خدا چرا ؟ ... آخر خدا چگو ....

نه ... نه نمیشود، فریاد زد: برقص ...

در خندهی فروغ، در اشک شاملو ...

توی کلاه خود، لاتین نوشته بود

" Your hair is black , Your eyes are blue  "

خاتون تو رو خدا، سر به سرم نذار

اینجا هوا پسه، اینجا نگو نگو

یک نامه آمد و شد یک تراژدی

این تیتر نامه بود: « شد آرزو عرو ...

س » و ستارهها چشمک نمیزدند

انگار آسمان حالش گرفته بود

تصمیم را گرفت، بعد از نماز صبح

با اشک در نگاه ، با بغض در گلو

بالای برج رفت و ماشه را چکاند

با خون خود نوشت: نامرد آرزو ..

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۴ ، ۱۲:۱۰
、`☂`、 baran 、`☂`、

تمام تلاشم را کرده ام

و می توانم چشم هایم را آرام ببندم

مشکلی نیست!

فقط کارم با این دنیا تمام شده...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۴ ، ۱۲:۰۱
、`☂`、 baran 、`☂`、

از هر که به من رسیده است...

شکستی به یادگار مانده!

مثل مسجدی میان راهی...

میزبان نمازهای شکسته ام!

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۴ ، ۱۱:۵۴
、`☂`、 baran 、`☂`、

باد آمد و طوفان شد و دین مرا برد

باد آمد و موى شما... استغفرالله

دیدم شما را یک نظر اما پس از آن

چشم من و روى شما... استغفرالله

مجرم شمایى، حامل چندین سلاحى

تیـــزى ابروى شما... استغفرالله

دیگر برایم حدس اینکه هستى یا نه

آسان شده...بوى شما... استغفرالله

تنها نه چشم و قد و لبخندت دلم برد

خلق شما خوى شما... استغفرالله

چیز زیادى که نمى خواهم جز اینکه

یک لحظه پهلوى شما... استغفرالله

دل را به دریا مى زنم مى آیم آخر

با دسته گل سوى شما... استغفرالله

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۴ ، ۱۱:۴۶
、`☂`、 baran 、`☂`、

باید بخرم با تو همه ثانیه ها را

رفتم بفروشم کمِ کم کُـلّیه ها را

چشمان خطرناک شما بیمه ندارند

بیرون نرو تا جور نکردم دیه ها را !


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۴ ، ۱۱:۲۵
、`☂`、 baran 、`☂`、

آنقَـدَر بدبختی ام در دوری از تـو کامل است

می روم مهمــان ِ احسان ِ علیخانی شوم...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۴ ، ۱۱:۱۷
、`☂`、 baran 、`☂`、

با همه خوبم من اما با شما، خب بیشتر...

دوستم داری ولیکن من تو را... خُــب بیشتر!

لحظه ای مال منی و "تو" خطابت می کنم

گرچه سعی ام بوده تا گویم: "شما" خب بیشتر

غیر معمولی ست رفتار منو شک کرده اند...

اهل خانه، دوستــانِ آشنا خب بیشتر

اشک های بی هوا، بعضا سکوت بی دلیل ..

شعر اما می کند رسوا مرا، خب بیشتر!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۴ ، ۱۰:۵۹
、`☂`、 baran 、`☂`、

ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﯽ ﯾﺎ ﺩﻟﺒﺴﺘﮕﯽ؟

ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﯽ ﯾﻌﻨﯽ می ﺨﻮﺍﻫﻤﺖ

ﭼﻮﻥ ﻣﻔﯿﺪﯼ!

ﺩﻟﺒﺴﺘﮕﯽ ﯾﻌﻨﯽ می ﺨﻮﺍﻫﻤﺖ

ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﻣﻔﯿﺪ ﻧﺒﺎﺷﯽ!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۴ ، ۱۰:۲۵
、`☂`、 baran 、`☂`、