گاهی زندگی کردن بیشتر از تیر زدن به خود...
دل و جرأت میخواهد!
اگر نمی توانیم مثل آدم زندگی کنیم...
دست کم بکوشیم مثل حیوان زندگی نکنیم!
من کاملا خسته ام از...
مردان پیری که جنگ میپرورند
و جوانانی که در آن کشته می شوند!
می خواستم دستان خدا را بگیرم
ندا آمد دستان افتاده ای را بگیر . .
من به چشمهای بی قرار تو قول می دهم
ریشه های ما به آب...
شاخه های ما به آفتاب می رسد!
ما دوباره سبز می شویم...
+ آدم در مورد بقیه خیلی راحت میتونه بگه فراموش کن!
یارب این رخنه ی دوزخ به رخ ما که گشود؟
که زمین در تب و تاب است و زمان می سوزد!
+ خدایا...!
به جرم کدامین گناه؟؟؟
باران همیشه حادثه ای شاعرانه نیست
از ما که سقفمان شده است آسمان... بپرس!
« ما من شی ءابغض الی الله عزوجل من بیت یخرب فی الاسلام بالفرقة »
هیچ چیز نزد خدای عزوجل مبغوض تر از خانه ای که در اسلام با جدایی ویران شود نیست.