این رعد و برق ها شاید ندانند اما
آخــِرَت را برای خودشان می خرند وقتی
به بغل های ناگهانی منجر می شوند!
عشق که می وزد
دلم بادبادکی می شود
در هوای تو بالا می رود
کاش دلت درختی می شد
بادبادکم میانش گیر میکرد
مـایـکـل اسـکـافـیلد(ونـتـورث مـیـلـر): جـزء تـغـیـیـراتـی بـاش کـه مـیـخـوای تـو دنـیـا بـبـیـنـی!
اما تمام چیزی که در دلم هست فقط دو کلمه است...
مشکلات انسان های بزرگ را متعالی می سازد…
و انسان های کوچک را متلاشی!
در نوبتی دوباره دلت را مرور کن
از غم به هر بهانه ممکن عبور کن
گیرم که تمام راه تو مسدود شد ، بگرد
یک آسمان تازه و یک جاده جور کن
مؤمنم کردی به عشق و جا زدی
تکلیف چیست بر مسلمانی که
کافر می شود پیغمبرش؟!
دلخسته ام از شهر نامردی و رندی ها
پایان خوبم باش، مثل فیلم هندی ها
چون آینهای و با من انگار کجی
چندی است که ورد شب و روزم این است
ای عشق بیا اجی مجی لاترجی!