بعد از خداحافظیت
من ، من نبودم
بم بودم ، بعد از زلزله !
نبودن هایی هست
که هیچ بودنی
جبرانشان نمی کند!
بغضت در گلوی من گیر کرده است…
دلم را بده بغضت را بگیر!
حالا که خیالِ آمدن نداری
دیگر مرگ تنها کسی است
که میتوانم به انتظارش بنشینم!
دلم یک دوست می خواهد
که خیلی مهربان باشد
این رعد و برق ها شاید ندانند اما
آخــِرَت را برای خودشان می خرند وقتی
به بغل های ناگهانی منجر می شوند!
عشق که می وزد
دلم بادبادکی می شود
در هوای تو بالا می رود
کاش دلت درختی می شد
بادبادکم میانش گیر میکرد
مؤمنم کردی به عشق و جا زدی
تکلیف چیست بر مسلمانی که
کافر می شود پیغمبرش؟!
دلخسته ام از شهر نامردی و رندی ها
پایان خوبم باش، مثل فیلم هندی ها
چون آینهای و با من انگار کجی
چندی است که ورد شب و روزم این است
ای عشق بیا اجی مجی لاترجی!