دردهایت را دورت نچین که دیوار شوند
زیر پایت بچــین که پلـه شوند!
هیچ وقت نگران فـــردایت نباش
خدای دیروز و امروزت ، فردا هم هست!
ما اولین دفعه است که تجــربه ی بندگی داریم ولی او...
قرن هاست که خداست!
من انتظار تو را می کِشم …
تو مرا از انتظارت می کُشی
لعنت به هرچه فتحه و ضمه و کسره!
خدایـا...
دستـــــ هایم را زده ام زیر چـــانه ام
مات و مبــــهوت نگــاهت می کنم
طلبکـار نیستم!
فقط مشـــــتاقم بدانم که...
ته قصــه ات چه می کنـــــی با من!
اگر به آدم بزرگها بگویید…
یک خانهی قشنگ دیدم از آجر قرمز که
جلو پنجرههاش غرقِ شمعدانی و بامش پر از کبوتر بود
محال است بتوانند مجسمش کنند!
بایدحتماً بهشان گفت یک خانهی صد میلیون تومنی دیدم
تا صداشان بلند بشود که:
وای چه قشنگ !
وقتی می گوید:
چهار فرزند دارم…
دو دختر و دو پسر
چشمانش برق می زند
و گونه هایش گل می اندازد
اما خانه تنهاست
و دهانِ در، به هیچ سلامی باز نمی شود!
امروز همه آمده اند...
مادر در قاب عکس لبخند میزند
و فرشته ها گریه میکنند!
دنیا نیازمند انسان های خوش بین و بدبین است…
زیرا آدم های خوش بین هواپیما می سازند
و آدم های بدبین چترِنجات!
آدم ها بازی کردن رو دوست دارند
این تو هستی که انتخاب می کنی
هم بازیشون بشی یا اسباب بازیشون !
سرانجام چه زمانی کسی می آید
تا این جهان وارونه را راست کند؟!
همه چیز را باید به اندازه خورد ...
حتی غصه را!
اما تمام چیزی که در دلم هست فقط دو کلمه است...