زندگی توی قفس یا مرگ بیرون از قفس؟دومی ! چون اولی دارد مرا دق می دهد
پاییزپارسال
شعری برای نام تورا باد از دهان من ربود و برد...
امسال عید دیدم
به جای هرچه گل و برگ و بوته
نام تو روییده بود!
درتن وجان من و بهار...
حالا که رفته ای مَرد شده ام !
بسته بسته سیگار می کشم
تا تو را دود کنم...
در خیال خسته ام !
با من که به چشم تو گرفتارم و محتاج
حرفی بزن ای قلب مرا برده به تاراج
رابین ویلیامز: تو در مورد دلتنگی واقعی چیزی نمیدونی ...چون این تنها زمانی اتفاق می افته که کسی رو بیشتر از خودت دوست داشته باشی!
باران آبرویم را خریدشبیه مردی که گریه نمیکندبه خانه برگشتم!
برگ زنبقی بر چهره آب شنا میکند...
مرگ به هیچ چیز دیگری شبیه نیست!