فقط به چیزهای خوب فکر کن
مثل من که فقط...
به تو!
دست های تو حق من است...
حقم را کف دستم بگذار !
اینجا همه هر لحظه می پرسند
حالت چطور است؟
اما کسی یک بار از من نپرسید...
بالت؟!!
عشق اگرچه حرف ربط نیست!
ربط میدهد مرا به تو
شوق را به جان
رنج را به روح
همچنان که باد
خاک را به دشت
ابر را به کوه...
دلم گرفته است مثل...
همهی زنانی که به زمین خیره میشوند
و انگشترشان را میچرخانند!
چای می نوشم که با غفلت فراموشت کنم
چای می نوشم ولی از اشک فنجان پُر شده
هرکس که ساختن زندان انفرادی به کله اش زده آدم جالبی بوده...
و خوب می دانسته چطور با آدم ها بازی کند
یعنی درست تر آن است که بگویم می دانسته آدم بزرگترین دشمن خودش است!
لازم نیست او را بزنند یا زیر شکنجه لت و پارش کنند...
بهترین راه این است که خودش را با خودش تنها بگذارند
تا خودش دخل خودش را بیاورد!