اینــــجا تا پیراهـــنت راســـیاه نبینند
باور نمـــی کنند...
از دســــت داده باشـی !!
عشق ِ ما شبیه عکسی است ...
که دست عکاس ، بر اثر یک اشتباه می لرزد
و عکس برای همیشه تار می افتد !
این روزها شبیه پازلی شده ام با تکه های گم شده!
کسی نمی تواند بچیند قطعه های باقیمانده ی مرا
نمی دانم آخر کجا جستجو کنم
تکه های گمشده ام را؟!
دل بستن و دل کندن مثل برچسبی است...
که به جلد کتاب می زنند
میتوان آن را کند
اما تکه تکه می شود!
هنوز برایت مینویسم...
درست شبیه کودکی نابینا
که هر روز برای ماهی قرمز مُرده اش غذا میریزد !
حک شده ای در من...
چون ردپای دندانی بر شقیقه سیبی سرخ!
دل بسته ام به پاییز...
شاید سر مهــــر بیایی!
آن قدر تشنه ی دیدارت هستم...
که با هزار کوزه نگاه هم افطار نمی شود
لحظه ی ندیدنت!
مثل میوه ی افتاده ای دلتنگم...
میوه ای که درختش را بریده و برده اند!
چه کار به حرف مردم دارم ، زندگی من همین است !
شب که می شود ...
روی تختم دراز میکشم وعاشقانه ای می نویسم
خیره می شـوم به عکست و با خودم فکر می کنم
مگر می شـود تـو را دوست نداشـت ؟!