ღღღ رنگین کمون ღღღ

عشق پیر نمی‌شود! جا می‌افتد… شرابِ کهنه می‌شود

ღღღ رنگین کمون ღღღ

عشق پیر نمی‌شود! جا می‌افتد… شرابِ کهنه می‌شود

ღღღ رنگین کمون ღღღ


شده نزدیک که هجران تو ما را بکشد...


*وحشی بافقی

۱۸۲ مطلب با موضوع «متن و عکس» ثبت شده است

دست هایم را محکم تر بگیر...

من هنوز هم نمی خواهم تو را به دستِ خاطرات بسپارم!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۳ ، ۱۴:۰۰
、`☂`、 baran 、`☂`、

حالا که نیستی بزرگترین آرزویم این است که...

پارچه ای شوم برای چترت!

باران است، رحم نمی کند

ممکن است (زبانم لال) سرما بخوری!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۳ ، ۱۳:۲۸
、`☂`、 baran 、`☂`、

قطارنباش که ازریل پیروی کنی ...

کشتی باش تا عظمت اقیانوس زیر پایت باشد!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۳ ، ۱۱:۵۷
、`☂`、 baran 、`☂`、

همه‌ی ما زخم‌هایی داریم روی بازو یا ساق پا

زخم‌هایی قدیمی که داستان دارند...

که می‌شود با آن‌ها ما را شناسایی کرد

زخم‌هایی بر پیشانی یا بر قلب‌هایمان !


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۳ ، ۱۱:۴۶
、`☂`、 baran 、`☂`、

و در جمعیت نیمه روشن آن سوی پنجره

در ایستگاه دنبال کسی شبیه تو می گردم . . .

و خوب می دانم که کسی کـَـس نمی شود

زیرا هیچ انسانی قادر به ادامه انسانی دیگر نیست !

با این وجود کسی شبیه تو را پیدا می کنم

و از او دور می شوم . . .

و هر چه دورتر می شوم

شباهتش به تو بیشتر و بیشتر می شود . . .

و باز سکوت !

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۳ ، ۱۱:۰۶
、`☂`、 baran 、`☂`、

بیزارم از هر دردی که درمانش گـذر زمان است...

زمانی که دق می دهد تا بگذرد!

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۳ ، ۱۳:۳۹
、`☂`、 baran 、`☂`、

در زندگی بعدی من میخواهم در جهت معکوس زندگی کنم !

با مردن شروع میکنی و میبینی که همه چیز خیلی عجیب است...

سپس بیدار میشوی و میبینی که در خانه سالمندان هستی

و هر روز که میگذرد حالت بهتر میشود...!

بعد از مدتی چون خیلی سالم و سرحال میشوی از آنجا اخراجت میکنند!

بعد از آن میروی و حقوق بازنشستگی ات را میگیری و وقتی کارت را شروع میکنی

در همان روز اول یک ساعت مچی طلا میگیری و یک میهمانی برایت ترتیب داده میشود !

میهمانی ای که موقع بازنشستگی برای شما میگیرند و به شما پاداش یا هدیه میدهند...

بعد  40 سال آزگار کار میکنی تا جوان شوی!

در دبیرستان روزگار خوشی را سپری می کنی...

سپس برای دبستان رفتن آماده میشوی...

وبعد از آن تبدیل به یک بچه می شوی و بازی میکنی و هیچ مسئولیتی نداری!

سپس نوزاد میشوی...

و آنگاه به دنیا می آیی !

در این مرحله 9 ماه را باید به حالت معلق در یک آب گرم مجلل صفا کنی

که دارای حرارت مرکزی است و سرویس اتاق هم همیشه مهیا است، و فضا هر روز بزرگتر میشود!

کدام پایان زیبا تر است؟

این که گفتم یا این :

می بینید که حق با بنده است !

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۳ ، ۱۳:۳۴
、`☂`、 baran 、`☂`、

من یک جای دنیا خیلی خوش‌بختم...

در چارچوب قاب عکس نگرفته دونفره‌مان!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۳ ، ۱۷:۵۷
、`☂`、 baran 、`☂`、

پدر همون کسیه که :

لرزش دستش دیگه چیزی ازچای توی استکان باقی نذاشته

ولی بهت میگه به من تکیه کن

وتو انگارکوه را پشتت داری!


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۳ ، ۱۷:۵۴
、`☂`、 baran 、`☂`、

دلم برایـت تــنگ شــده !

می خـواهم آنـقدر اشـک بریزم...

تا غــبار فــاصله از قلـبم تمـیز شـود

ولی می ترسم  تهران ،  ونیـــز  شــود !

۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۳ ، ۱۶:۰۲
、`☂`、 baran 、`☂`、