همیشه در دل همدیگریم و دور از هم
چقدر خاطره داریم با مرور از هم
دو ریل در دو مسیر مخالفیم و بهم
نمی رسیم بجز لحظه ی عبور از هم
نه ، مثل ریل نه! فکر دوباره آمدنیم
شبیه عقربه ها لحظه ی عبور از هم
آدم چیست ؟!
آه و دم
آه از دمی که...
این همه ساعت طول میکشد !
دوستت دارم
آن طور که قاصدک
باد را...
روزی چند بار دوستت دارم
یک بار وقتی که هوا برم می دارد، قدم میزنیم
وقتی که خوابم می آید، تو می آیی!
یک بار وقتی که باران ناز می کند ، دل ناودان میشکند ... می بارد...
وقتی که شب شروع میشود ... تمام میشود!
یک بار دیگر هم دوستت دارم
باقی روز را ...
هنوز را ...
طب سوزنی عجیبی ست مرور خاطراتت...
تمام سوزن ها یک جا
در قلب آدم فرو می رود !
شاید قانون دنیا همین باشد:
من صاحب آرزویی باشم که شیرینی تعبیرش از آن دیگریست!
چه بگویم ؟!
ضربه آخر را خدایم زد ...
آن زمان که برای رفتنم استخاره کردم و خوب آمد !
چقدر خوشبختم!
می توانم عکس سیاه و سفید تو را ببوسم
و باور کنم که در آن سوی سواحل رویا
با تماس نابهنگام گرمایی به گونه ات...
از خواب می پری!