وقـتـی خــواب...
بــــرایِ فــــرار ازبیــــداری بـــاشـد تمــــام شـــده ای!
ز روز گذر کردن اندیشه کن
پرستیدن دادگر پیشه کن
به نیکی گرای و میازار کس
ره رستگاری همین است و بس!
1- نیمی از لیوان خالیه چه بدشانسی بزرگی
2- نیمی از لیوان پره چه خوش شانسی بزرگی
تن تن : یه خبر خوب دارم و یه خبر بد
هادوک : خبر بد چیه ؟
تن تن : همش یه گلوله داریم
هادوک : و خبر خوب ؟
تن تن : هنوز یه گلوله داریم !
گاهی هیچ چیزی برای از دست دادن ندارم
لم میدهم و به بدبختیهایم لبخند میزنم!
مردم فکر میکنند هیچ مشکلی ندارم
اما زندگی بدون مشکل فقط یک خواب است...
آدم هم نمی تواند همیشه بخوابد!
خورشید را در آغوش گرفتهای
پاهایت را به بوسههای دریا سپردهای
مووهایت را به دستِ نسیم...
چه خوش غیرتم من!
با آمدنت کمی به روزم کردی
تابیدی و ماه شب فروزم کردی
هم سوخت دلم ز رفتنت هم پدرم
با رفتن خود دوگانه سوزم کردی
تب و لرز که میکنم
انگار لحظهای در آغوشم میگیری
لحظهای بعد دور میشوی!