ღღღ رنگین کمون ღღღ

عشق پیر نمی‌شود! جا می‌افتد… شرابِ کهنه می‌شود

ღღღ رنگین کمون ღღღ

عشق پیر نمی‌شود! جا می‌افتد… شرابِ کهنه می‌شود

ღღღ رنگین کمون ღღღ


شده نزدیک که هجران تو ما را بکشد...


*وحشی بافقی

۱۰ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

ابراهیم (ع)

اسماعیلش را قربانی کرد

و حسین (ع)...

اکبرش ، اصغرش ، قاسمش ، عباسش

و همه چیزش را!

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۴ ، ۲۲:۲۹
、`☂`、 baran 、`☂`、

تا کی در انتظار گذاری به زاریم
باز آی بعد از اینهمه چشم انتظاریم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۴ ، ۲۲:۱۸
、`☂`、 baran 、`☂`、

بس که دلتنگم اگر گریه کنم می گویند 
 قطره ای قصد نشان دادن دریا دارد

تلخی عمر به شیرینی عشق آکنده است
چه سرانجام خوشی گردش دنیا دارد

عشق رازیست که تنها به خدا باید گفت
 چه سخن ها که خدا با من تنها دارد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۴ ، ۲۲:۱۴
、`☂`、 baran 、`☂`、

سال‌هاست...
تلفنی در جمجمه‌ام زنگ می‌زند
و من نمی‌توانم گوشی را بردارم
سال‌هاست شب و روز ندارم
اما بدبخت‌تر از من هم هست
او...
همان کسی‌ست که به من زنگ می‌زند!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۴ ، ۲۲:۰۳
、`☂`、 baran 、`☂`、

می شود وقتی از کنارم می گذری

موهایم را به هم بریزی

بعد مرتب شان کنی؟

خب بوسم هم بکن...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۴ ، ۲۱:۰۵
、`☂`、 baran 、`☂`、
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۱ مهر ۹۴ ، ۲۱:۰۰
、`☂`、 baran 、`☂`、

فرض کن در شعرهایت زندگی کردی و حالا

دفتر شعرت به دست دشمنت افتاده باشد

فرض کن در اوج خوشبختی بفهمی تیره بختی

عکس مردی دیگر از کیف زنت افتاده باشد! 

فرض کن از حاشیه یک عمر دوری کرده باشی 

ناگهان خون کسی بر گردنت افتاده باشد...

فرض کن یک لحظه قبل از رفتنت بر روی صحنه

اتفاقی، دکمه ی پیراهنت افتاده باشد! 

آب دریای خزر کم خواهد آمد وقت شستن 

لکه ی ننگی اگر بر دامنت افتاده باشد!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۴ ، ۲۰:۴۹
、`☂`、 baran 、`☂`、
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۴ ، ۲۰:۳۹
、`☂`、 baran 、`☂`、
یک پنجره باز

همیشه نشانه ی
هوای خوب نیست
گاهی سکوی پرتابی ست
برای دیوانه ای که...
نه سنگفرش پیاده رو
بلکه وسعت آسمان مقصد اوست!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۴ ، ۲۰:۲۱
、`☂`、 baran 、`☂`、

از در بالا رفتـم

پلـه ها را بـاز کردم

لباس خوابم را خواندم

دکمه های دعایم را بستم

ملافـــه های را خاموش کردم

چراغ خواب را روی سرم کشیدم

آخ...

از دیشب که مرا بوسیده ای

همه چیز را قاطی کرده ام!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۴ ، ۲۰:۰۹
、`☂`、 baran 、`☂`、