گفت :خیلی میترسم
گفتم: چرا ؟
گفت: چون از ته دل خوشحالم، این جور خوشحالی ترسناک است!
پرسیدم آخر چرا و او جواب داد:
وقتی آدم این جور خوشحال باشد سرنوشت آماده است چیزی را از آدم بگیرد!
گفت :خیلی میترسم
گفتم: چرا ؟
گفت: چون از ته دل خوشحالم، این جور خوشحالی ترسناک است!
پرسیدم آخر چرا و او جواب داد:
وقتی آدم این جور خوشحال باشد سرنوشت آماده است چیزی را از آدم بگیرد!
بی عشق هیچ فلسفه ای در جهان نبود
احساس در الهه ی نازِ بنان نبود
بی شک اگر که خلق نمی شد گناهِ عشق
دیگر خدا به فکرِ شبِ امتحان نبود
گشتم نبود نیست... تو هم بیشتر نگرد!
غیر از خودت که با غزلم همزبان نبود
دیشب دوباره -از تو چه پنهان- دلم گرفت
با اینکه پای هیچ زنی در میان نبود!
به جرم اینکه دلم آه هست و آهن نیست
کسی به جز تو در این روزگار با من نیست
مادر میگوید: دلتنگ نباش!
پیدایش میشود حتمن.
اما دریغْ که نمیداند
گمشدهی این قصه مناَم!
تا چند خانه دورتر از خانه ی مان
درختها هم غمگین اند!
نه اینکه مشکلی پیش آمده باشد
نه ...
تو نیستی!
برای هر مشکلی راهی است هر چند کوتاه و...
برای هر راهی مشکلی است هر چند کوچک!